بارسین بارسین ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

بارسین زیبای من

عشق سه ساله ی من

    سه سال پیش در چنین روزی خداوند عشق را به ما هدیه داد  این عشق را بارسین نام نهادیم.  شکر که بعد از سه سال هم بارسین و هم عشقمان در حال رشد است .       و من سه ساله شدم ... سه ساله که در تلاشم هر روز پیشرفت کنم تا روزهام شبیه هم نشه. مامانی و بابایی تلاش میکنن تا پدر و مادر نمونه ایی باشن و یه زندگی خوب رو برام فراهم کنن منم ناامیدشون نکردم و براشون یه دختر مهربونو باهوشو شیرین زبون بودم وسعی کردم موجبات خنده رو براشون فراهم کنم. سه ساله که در کنار هم هستیم با هم نفس میکشیم و با هم زندگی رو تجربه میکنیم اونا خودشونو به اندازه من کوچیک میکنن ،به زبون...
17 مرداد 1392

خداحافظ مادر بزرگ خوبم

بارسینم ، گل قشنگم ، عزیز دل مامان ، امروز بعد از 9 ماه بدترین روزهای زندگیم دوباره تصمیم گرفتم برات بنویسم ، امروز تصمیم گرفتم باهات دردو دل کنم و این بغض 9 ماهه رو برات بشکونم ، برات بگم از غم بد و لعنتی بی مادری ،از این درد بی درمون که هیچ چی جاشو پر نمیکنه ، چقدر دلم میخواست میتونستم یه جوری این دردو به زبون بیارم که دلم راحت بشه ولی هیچ وقت فکر نکنم بتونم ،دلم میخواست بلند بلند گریه کنم تا شاید یه کم آروم بگیرم ولی با وجود تو نتونستم دلم میخواد برات بگم که چقدر این روزا بغض داشتمو بخاطر تو نتونستم خالیش کنم شاید اینم از خواست خدا بوده که بخواد زیاد دلتنگی نکنم ، آخه اینو میدونی که خدا هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه همونطور که مامان ...
31 فروردين 1392

چی بودی و چی شدی

عشق مامان ببین چقدر کوچولو و ناز بودی و روز به روز داری خوشمل تر میشی .دلم برای اون روزات خیلی تنگ شدههههههههههههههههههههههههههه   ...
21 فروردين 1392

شکار لحظه ها

آی گوشمممممممممممم نمییییییییییییییییییییییییییییییییخوامممممممممممممممممممم با این قیافه چه دلبریییییییییییییییییییییی کنم منننننننننننننننننننننننننننننننن اون برقووووووووووووو خاموش کن بچههههههههههههههههه چی گفتیییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// جونممممممممممممم خوااااااااااااااااااااااااب یعنی اون چیهههههههههههههههههههه؟ آخ جووووووووووووون مثل اینکه دارن برای من میارنشششششششششششش پس چرا داره بر میگردهههههههههههههههههه دیدی چی شد دادش به یکی دیگههههههههههههههه ه ه ه اصلآ مهم نیست، مامانی و بابایی خودشون برام میخرنش نکنننننننننننن میترسممممممممممممممممم جونممممممممم...
21 فروردين 1392