بارسین بارسین ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

بارسین زیبای من

بارسین و توپ بازی

سلام به همه دوستای خوب بارسین جون ، ببخشید که یه مدت بود مامانی تنبل شده بود و عکسهای جدید منو آپ نمیکرد ، حالا اومدم با چند تا عکس جدید که تو حیاط خونه در حال توپ بازی کردن گرفتم آخه من عاشق توپ و توپ بازی هستم و هر جا میرم توپ می بینم کنترل خودمو از دست میدم و آخرشم اون توپو باید با خودم ببرم خونه  ...
13 تير 1391

تولد کیانا جون که بارسین خیلی دوستش داره

پنجشنبه 8/4/91 تولد کیانا جون بودش و بارسین خانم حسابی بهش خوش گذشت و از اول که رسیدیم تا آخر شب ساعت 12 فقط بپر بپر کرده و بقول خودش رقصیده و آخر شب تا سوار ماشین شدیم که بریم خونه توی ماشین خوابش برد و بعد از مدتها اولین شبی بود که تا خود صبح خوابید و اصلا بیدار نشد و مامانی یه دل سیر خوابید و حال کرد و هر چی بیخوابی داشت جبران شد. ...
13 تير 1391

نمک مامان

چند تا عکس از خرگوش مامان که تقدیم میکنم به فائزه جون دوست مامانی که عاشق بارسین جونه و این ژستارو فقط برای ایشون گرفتماااااااااااااااااااااااااا   ...
13 تير 1391

دوستت دارم

    در آغوشـت کـه می گیــرم آنقــدر آرام می شوم کـه فـراموش می کنم بـایـد نفس بکشم دوستـِت دارَم چون زيـبـا تـَرين خـــــاطـِرات مـَنی! دوستـِت دارَم چون تـَنهاتـَرين سِتارِه زِندِگی مَـنی ! دوستـِت دارَم چون تــَنها تَرين مِصراع شِعر مـَنی! دوستـِت دارَم چون زیبا تَرین لَحَظاتِ زِندِگی مَـنی! دوستـِت دارَم چون تـَنها تَرین فِـکـر تـَنهایی مَـنی! دوستـِت دارَم چون زیـبا تَرین رویـائ خواب مَـنی!  دوستِت دارَم چون واقِعاً عِشقِ مَنی بارسین     ...
13 تير 1391

شیرین کاریهای جدید دخمل مامان

   بارسین جونم دیشب با بابایی دعواش شد سر اینکه خانم خانما اول رفت و کشوی میز تلوزیونو خالی کرد و بعدش خیلی راحت رفت و توی کشو وایستاد ،بابایی هم که حساسسسسسسسس حسابی براش اخم و تخم کرد و بهش گفت که خیلی کار خطرناکیه و قول گرفت که دیگه بارسین این کارو نکنه و چقدر هم که بارسین گوش میده و خلاصه آخرش بارسین خانم غرورشو شکوندو گفت بابایی ببخشید معذرت میخوام و بابایی هم به خیال اینکه واقعا از کارش پشیمون شده با خنده گفت خواهش میکنم دخملم دیگه این کارو نکنیا و بارسین هم در جوابش گفت باشه بازم میکنمممممممممممممممممم. ...
13 تير 1391

عشقولانه

اي بهار زندگيم ، اي اميد بودنم / غنچه ي لبهاي تو ، گرمي شکفتنم قامت رعناي تو ، قبله گاه ديدنم / آن نواي گرم تو ، بهترين شنيدنم کنج آغوش دلت ، جاده ي رسيدنم بارسینم زندگي قافيه باران است، من اگر پاييزم و درختان اميدم همه بي برگ شدند، تو بهاري و به اندازه ي باران خدا زيبايي   ...
13 تير 1391

جوجوی مامان

            چند شب پیش رفتیم پارک چیتگر که نمایشگاه آثار دستی و فرهنگی شهر های مختلف بودش و یه غرفه ای بود که تنقلات بو داده داشت از اونجا یه مقداری گندم و شاهدونه ی بوداده گرفتم و همونجا بارسین خانم تست کرد و کلی خوشش اومد و تا خونه کلی توی راه خوردش و از اون روز به بعد هر روز چند تا مشت میخوره و کلی هم باهاشون خونه زندگیرو بهم میزنه و خلاصه واسه ما کار درست کرده و مامانی جاروبرقی به دست و در حال جمع کردن گندما. ...
8 تير 1391

عاشقتم

عاشقانه هامو برای تو نازنینم مینویسم شاید بعدها بخونی و یاد کنی از این روزها ،از روزهایی که عاشقانه نگات میکردم عاشقانه بغلت میکردم و عاشقانه میبوسیدمت و عاشقانه میپرستیدمت و ببینی که هنوز این عاشقانه ها ادامه داره  . . . عاشقتم وقتی یه اتفاق می افته میگی مامان چهههههههههههه شدههههههههههههههه عاشقتم وقتی دعوات میکنم زل میزنی تو چشمام و میگی مامان دوسسسسست دارم عاشقتم وقتی باهات قهر میکنم و حرف نمیزنم همش مییایی و میگی مامان یه چی بگو دیگه حرف بزززززززززن ...
8 تير 1391