بارسین جونم و دومین مسافرت به شمال کشور و شهر زیبای رامسر
عکسهای جدید گلی خانم مامان
عکسهای تولد دو سالگی و حالا یکسری عکسهای متفرقه از نفس مامانی و این هم بارسین خانم و باغ وحش ...
نویسنده :
ویدا
15:44
خداحافظ مادر بزرگ خوبم
بارسینم ، گل قشنگم ، عزیز دل مامان ، امروز بعد از 9 ماه بدترین روزهای زندگیم دوباره تصمیم گرفتم برات بنویسم ، امروز تصمیم گرفتم باهات دردو دل کنم و این بغض 9 ماهه رو برات بشکونم ، برات بگم از غم بد و لعنتی بی مادری ،از این درد بی درمون که هیچ چی جاشو پر نمیکنه ، چقدر دلم میخواست میتونستم یه جوری این دردو به زبون بیارم که دلم راحت بشه ولی هیچ وقت فکر نکنم بتونم ،دلم میخواست بلند بلند گریه کنم تا شاید یه کم آروم بگیرم ولی با وجود تو نتونستم دلم میخواد برات بگم که چقدر این روزا بغض داشتمو بخاطر تو نتونستم خالیش کنم شاید اینم از خواست خدا بوده که بخواد زیاد دلتنگی نکنم ، آخه اینو میدونی که خدا هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه همونطور که مامان ...
نویسنده :
ویدا
2:38
چی بودی و چی شدی
عشق مامان ببین چقدر کوچولو و ناز بودی و روز به روز داری خوشمل تر میشی .دلم برای اون روزات خیلی تنگ شدههههههههههههههههههههههههههه ...
نویسنده :
ویدا
14:27
شکار لحظه ها
آی گوشمممممممممممم نمییییییییییییییییییییییییییییییییخوامممممممممممممممممممم با این قیافه چه دلبریییییییییییییییییییییی کنم منننننننننننننننننننننننننننننننن اون برقووووووووووووو خاموش کن بچههههههههههههههههه چی گفتیییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// جونممممممممممممم خوااااااااااااااااااااااااب یعنی اون چیهههههههههههههههههههه؟ آخ جووووووووووووون مثل اینکه دارن برای من میارنشششششششششششش پس چرا داره بر میگردهههههههههههههههههه دیدی چی شد دادش به یکی دیگههههههههههههههه ه ه ه اصلآ مهم نیست، مامانی و بابایی خودشون برام میخرنش نکنننننننننننن میترسممممممممممممممممم جونممممممممم...
نویسنده :
ویدا
14:25
خلاقیت های جدید پرنسس مامی
عاشق نقاشی کشیدن از نوع کثیف کاری حالا با هر چی که خرابکاریش بیشتر باشه پس چه بهتر توی حموم خلاق بشی عشقممممممممم.... ...
نویسنده :
ویدا
10:29
یادی از تولد یک سالگی
پارسال تقریبا همین روزها بود دقیقا روز پنج شنبه 6/5/90 که تولد یکسالگیتو برگزار کردیم خیلی خیلی روز خوبی بود حدود 80 نفر مهمون داشتیم و شما هم خیلی دخمل خوبی بودی و اصلا اذیتمون نکردی و تا ساعت 2 نصفه شب پا به پای همه بیدار بودی و کلی هم بهت خوش گذشت، چند تا از عکسهای اون روزو برای تجدید خاطرات برات میذارم که ببینی چقدر کوچولو و خوشگل بودی و هستی عشقم ...
نویسنده :
ویدا
10:16
از بدو تولد تا امروز
در ادامه میخوام برات از بدو تولدت تا به امروز که کمتر از دو هفته به تولد دو سالگیت مونده بر ات بنویسم از تمام توانائیهات و استعدادهات و ......... قدرت تكلم: هزار ماشاءا.. خیلی زود به حرف زدن اوفتادی خیلی زودتر از هم سن و سالهای خودت .حدودا وقتی 15 ماهت شده بود همه چی میگفتی و الان دیگه خودت جمله میگی و حرفهایی میزنی که ما خودمان تعجب میکنیم طوری که تقریبا هر کسی میبیندت اینو میگه که چقدر خوب حرف میزنی حتی یک هفته پیش که رفته بودیم دکتر برای چکاب حتی دکترت هم کلی تعجب کرده بود که یه بچه دو ساله چقدر باید باهوش باشه که بتونه به این خوبی احساسشو بیان کنه و دردو بفهمه و به زبون بیاره و به گفته دکترت بین این همه بچه که دیده شما از همه بهتر حرف...
نویسنده :
ویدا
12:59