بارسین بارسین ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

بارسین زیبای من

عشق سه ساله ی من

1392/5/17 13:56
نویسنده : ویدا
1,593 بازدید
اشتراک گذاری

 

 سه سال پیش در چنین روزی خداوند عشق را به ما هدیه داد

 این عشق را بارسین نام نهادیم.

 شکر که بعد از سه سال هم بارسین و هم عشقمان در حال رشد است .

 

 

 و من سه ساله شدم ...

سه ساله که در تلاشم هر روز پیشرفت کنم تا روزهام شبیه هم نشه.

مامانی و بابایی تلاش میکنن تا پدر و مادر نمونه ایی باشن و یه زندگی خوب رو برام فراهم کنن منم ناامیدشون نکردم و براشون یه دختر مهربونو باهوشو شیرین زبون بودم وسعی کردم موجبات خنده رو براشون فراهم کنم.

سه ساله که در کنار هم هستیم با هم نفس میکشیم و با هم زندگی رو تجربه میکنیم اونا خودشونو به اندازه من کوچیک میکنن ،به زبون من حرف میزنن تا همبازی من بشن و کودکی من رو بسازن و من همه اینهارو میبینم و میفهمم .تو این سه سال خیلی پیشرفت کردم اینو از حرفای مامان و بابام فهمیدم چون منو دائما باهوش ،خارق العاده ،شیرین زبون و زیبا خطاب کردن و همیشه برام دنبال بهترینا بودن .

گروه گل یاس

امسال جشن تولدم بدلیل نبودن مامان جون در بینموم و همینطور مصادف شدن شب تولدم با شب نوزدهم ماه رمضان به پیشنهاد بابا پژی سه نفره اونم بیرون از خونه برگزار شد یه جشن تولد بارسینی و مامانی و بابایی بود.باتفاق هم رفتیم سرزمین عجایب و کلی خوش گذروندیم و از اونجایی که عاشق آرایش کردن و رنگ بازی هستم صورتمو نقاشی کردمو و یه عکس یادگاری هم گرفتم و در آخر هم شام رو بیرون خوردیم و با چشمای خواب آلود برگشتیم خونه و یه جشن سه نفره ی خوب و به یاد موندنی را با هم گذروندیم 

 

البته چند شب قبل از شب تولدم شام خونه مامان جونینا دعوت بودیم و بیخبر از همه جا خاله ناهید و ندا و الهام و بابا جوونو عموحمید ما رو غافلگیر کردن و با یه کیک خوشگل و خوشمزه و هدایای خوبشون بازم ما رو شرمنده کردن. دوستتون دارممممم

 

همینطور عمه ندا جون که از یک ماه قبل زحمت کادوی منو کشیده بود و تو مسافرتی که باهاشون رفته بودیم شمال خیلی به دردم خورد و کلی کارتون باهاش تماشا کردم.

در آخر یک تشکر دخملونه از بابا پژمان مهربونم:

اگر تمام شیطنت ها و خواسته های کودکانه ام را و تمام شب بیقراری هایم را کنار بزنی و به عمق وجودم برسی با همین تجربه کوتاه سه ساله ام میگویم : اگر بار دیگر و صد ها بار دیگر هم به دنیا بیایم دوست دارم که دخترت باشم و بمانم و دوستت دارم همیشه و همیشه و همیشه و با زبونی که خودت میگی خیلی شیرینه میگم تو بهترین و خوشتیپ ترین و خوشگل ترین و باحالترین بابای دنیایی...

 

پسندها (1)

نظرات (7)

زهرا
17 مرداد 92 20:50
بارسین جونم تولدت مبارک انشالله زیرسایه مامان وباباتولد100سالگیتوجشن بگیری عزیزممممم


ممنون زهرای عزیز
فرناز مادر آتیلا
22 مرداد 92 23:19
بارسین جون تولدت مبارک


مرسی فرناز جون
مامان رادین
26 مرداد 92 3:52
خاله جون مبارکه ایشالا صد ساله بشی


ممنون عزیزم
مامان رهام
28 مرداد 92 8:50
تولدت مبارک دخملی...راستی رهام من 4 روز از بارسین کوچولوی شما بزرگتره...
مامان الناز
28 مرداد 92 12:52
بارسین عزیز و دوست داشتنی تولدت مبارک گلم
مامان ویدا به تو هم تبریک میگم
بارسین جون مامان خیلی خوبی داریاااااا من باهاش کار کردم میدونم خیلی مهربونه
پسر من عاشق دخملای خوشگله!



الناز جون مرسی که به ما سر زدی .قدم رادین گل مبارک باشه خیلی نازه هزار ماشاا.. خیلی خوشحال شدم رادین گلو ببوس
مامان الناز
28 مرداد 92 12:55
عزیزم تولدت هزار بار مبارک خوشگل دوست داشتنی
مامان خیلی خوبی داریااااااا
سلام ویدا جان خوبی؟


سلام عزیزم ممنون از لطفت
خاله الی
4 شهریور 92 12:56
عشقم انشاالله 100 ساله بشی. ما هر سال برات جشن تولد بگیریم. دوست دارممممم بارسینم.


بوس برای خاله الی جون